دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۵۸ ب.ظ
توجه تماشای این فیلم به افراد زیر 17 سال توصیه نمی شود
خلاصه داستان:
علی و پدرش یونس ، دو خلبان هستند که ماموریت سری آنها پرواز کردن با هواپیمایی در تدمر به طرف دمشق میباشد.آنها ماموریت دارند که مردم تحت ظلم گروه داعش را توسط این پرواز نجات دهند اما بر سر راه این دو خلبان ، موانع و مشکلات زیادی وجود دارد از درگیری در هواپیما و انفجار آن و...
۲۶ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۵۸
۰
۰
شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۵۵ ب.ظ
خلاصه داستان:
نفر اول کنکور ریاضی با وجود مخالفت شدید پدر برای تحصیل به دانشکده ای میآید که رئیس دانشگاه به تازگی عوض شده. همسر رئیس دانشگاه سمتی در وزارت ورزش دارد و امید مدال المپیک هم بر خلاف رضایت همسرش میخواهد برای مسابقات به خارج از ایران برود. تمامی اینها دست به دست هم داده و باعث بروز مشکلاتی میشود.
۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۵۵
۰
۰
شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۳۴ ب.ظ
خلاصه داستان :
شهاب پسر جوانی است که قصد ازدواج با نامزدش را دارد. اما پس از اینکه پولهایش از طریق کلاهبرداری از دست میرود، او برای جبران بدهی اش به هر دری میزند تا اینکه…
۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۳۴
۰
۰
شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۵۲ ب.ظ
توجه تماشای این فیلم به افراد زیر 17 سال توصیه نمی شود
خلاصه داستان :
دانشجوی ستاره دار و اخراجی که برای فراهم آوردن حداقل شرایط زندگی در رویارویی با بی اخلاقی های جامعه با خود تمرین میکند تا عصبانی نباشد و در تلاش است تا دختر مورد علاقه اش ستاره با را از دست ندهد.ژانر : اجتماعی
۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۵۲
۰
۰
پنجشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۲۸ ب.ظ
خلاصه داستان:
ارژنگ صنوبر (رضا عطاران)، مردی ۵۰ ساله، در زندگی خود دچار تجربههای متفاوت و سخت عاشقانهای میشود و فیلم بازگوکننده آن ماجراهاست. او که از کودکی رؤیا (مهناز افشار) را دوست داشته، به دلایلی نمیتواند با او ازدواج کند و رؤیا با توجه به محدودیتهای اجتماعی دههٔ شصت، به همراه خانوادهاش راهی آمریکا میشود. ارژنگ که هرگز رؤیا را فراموش نکرده، دست به کارهای عجیب و غریبی میزند و در مقاطع مختلفی باز با رؤیا روبهرو میشود. اما هر بار ناکام میماند. او که حالا در دههٔ پنجم زندگیش ثروتمند شده، دردمندانه و مصرانه از رؤیا میخواهد که در ایران بماند و با او زندگی کند. سکانس پایانی فیلم به تصمیم رؤیا میپردازد.
۲۲ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۲۸
۰
۰
پنجشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۲۷ ب.ظ
خلاصه داستان:
نسرین که هنگام طلاق نمیتواند دختر 6سالهاش را از شوهرش بگیرد، بیاطلاع شوهر به گوشهای از شهر پناه میبرد. وی برای فراهم کردن مخارج زندگی در مهد کودک بیمارستان شروع به کار می کند. والدین یکی از کودکان که هر دو پزشک هستند نسرین را مجاب به نگهداری غیر قانونی از فرزندشان در شیفت شب می نمایند. این کار شروعی برای دردسرهای نسرین است.
۲۲ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۲۷
۰
۰
پنجشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۱۷ ب.ظ
خلاصه داستان :
امیرعلی ابراهیمی روزنامهنگار کنارکشیده در خانه قدیمیاش همراه دخترش سارا که او هم روزنامهنگار است زندگی میکند. بازگشت مینو که روزگاری عاشق هم بودهاند و شنیدن حقایق درباره دلایل رفتن او، امیرعلی را مجاب به بازگشت دوباره و افشای اسراری میکند که بابت آنها خود را بازنشسته کرده. از سوی دیگر سارا که دل در گروی عشق سردبیرش دارد، راه و رسمی متفاوت از پدر برای زندگیاش انتخاب کرده است…
۲۲ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۱۷
۰
۰